Thursday, May 10, 2007

مصاحبه‌ی همشهری با دکتر دینانی به مناسبت سالروز درگذشت فیض کاشانی

روزنامه‌ی همشهری به مناسبت سالروز درگذشت ملا محسن فیض کاشانی، مصاحبه‌ای با دکتر غلامحسین ابراهیم دینانی انجام داده است. در این مصاحبه، دکتر دینانی رویکرد اخباری و نوع اخباری‌گری ملا محسن را تشریح کرده.

قسمت‌هایی از این مصاحبه را در ادامه می‌آورم.

(س) نیز در همین باره گفته‌اند که ملامحسن فیض کاشانی، کتابی درباره «وحدت وجود» نوشت و برخی از علمای هم‌عصرش وی را تکفیر کردند.

(ج) همین طور است. ملاخلیل وی را تکفیر کرد ولی بعدها از این کار پشیمان شد. ظاهراً ملاخلیل خوابی دید و شبانه با حالت توبه به خانه فیض کاشانی آمد گفت: «یا محسنُ قد أتاك المسيء...». ای محسن اکنون گناهکار به نزد تو آمده است. بدین سبب بود که وی از تکفیر فیض کاشانی پشیمان شد.

(س) آیا فیض کاشانی برداشت خاصی از مفهوم وحدت وجود داشت؟

(ج) نه! من شخصاً برداشت خاصی از ملامحسن فیض کاشانی درباره مسئله وحدت وجود ندیده‌ام.

(س) ملامحسن فیض کاشانی از فقها و محدثان بزرگ عصر خود نیز بود. نگاه فلسفی و عرفانی ملامحسن طبعاً بر سامانه‌ی فقاهتی وی تأثیر خاصی می‌‌گذاشت. آیا همین مسئله نبود که منجر به تکفیر وی از سوی برخی از علمای عصر در باب مسائل اعتقادی و فقهی شد؟ مثلا برخی از مسائلی که باعث تکفیر وی شده بود عبارتند از: 1- عدم خلود کافران در دوزخ 2- عدم نجات اهل اجتهاد 3- حلال بودن غنا و موسیقی 4- عدم نجاست آبی که به چیز نجسی رسیده باشد. بر این پایه آیا می‌‌توان گفت که فیض کاشانی نسبت به علمای زمانه‌اش، آزاداندیش‌تر بود؟ و آیا این آزاداندیشی با مشرب فلسفی- عرفانی وی هماهنگ نیست؟

(ج) در این سؤال شما چندین پرسش نهفته است. نخست باید گفت که بی‌تردید، ملامحسن در فقه روش ممتازی داشته است. فیض یک اخباری تمام‌عیار است. البته برخی می‌‌خواهند در اخباری بودن وی شک کنند؛ اما من هیچ تردیدی در این مورد ندارم.

(س) آیا این اخباری بودن مشرب فقهی فیض، منافاتی با روش عقلی و فلسفی وی ندارد؟

(ج) ظاهراً این اشکال پیش می‌‌آید که چگونه می‌‌شود که فردی اخباری باشد و به فلسفه و عرفان هم علاقه‌مند باشد؟ واقع قضیه این است که اینها هیچ منافاتی با هم ندارند. علت این‌که این سئوال مطرح می‌‌شود، این است که بسیاری می‌‌اندیشند که اخباری بودن یعنی جمود داشتن. بله! برخی از اخباریون جمود فکری دارند و تنها به ظاهر آیات و روایات توجه دارند. تا جایی که عقل را حجت نمی‌دانند، مثل میرزا محمد اخباری، ملا امین استرآبادی و... اما اخباری بودن فیض قدری متفاوت است. اخباری بودن فیض به معنای جامع بودن وی است نه جمود وی. فیض ضمن این‌که اخباری است به حجیت عقل نیز قائل است. اهل استدلال و سخت (اهل) شهود و عرفان است. پس به چه معنا اخباری است؟ به این معنا که او برای علم اصول (فقه) هیچ اصالتی قائل نیست.

(س) آیا او علم اصول را فاقد مبانی دقیق عقلی می‌‌داند و به همین دلیل با آن مخالفت می‌‌ورزد؟

(ج) ملا محسن برای فلسفه و عرفان جایگاه خاصی قائل است. به این دلیل که فلسفه را برهان عقلی و عرفان را راه سلوک حق تعالی می‌‌داند؛ اما معتقد است که علم اصول فاقد مبنای مستحکمی است و این علم (اصول) چیزی است که از این طرف و آن طرف گردآوری شده و فاقد اصالت است. به نظر فیض، علم اصول، از آغاز وجود نداشت؛ چرا که از زمان شافعی پیدا شد و بعدها رشد کرد و فقها هم آن را منطق کار خود قرار دادند. بنابراین، فیض علم اصول را ساختگی می‌‌داند.

(س) اگر فیض کاشانی منطق فقه؛ یعنی علم اصول را معتبر نمی‌دانست، خود وی بر چه اساسی و با چه روشی به استنباط احکام می‌‌پرداخت؟

(ج) فیض معتقد است که خود آیات و روایات آن اندازه روشن هستند که نیاز به چنین علمی (اصول) نباشد. اگر هم زمانی در این حوزه نیاز به استدلال داشتیم، استدلال عقلی می‌‌کنیم. به هر صورت به این دلایل او به علم اصول خوشبین نیست. پس، فیض به این معنا اخباری است، نه به این معنا که فردی منجمد و دارای فکر بسته‌ای است.

(س) این‌گونه که به نظر می‌‌رسد، فیض «اخباری» ویژه‌ای است و شاید نتوان کس دیگری را مثل وی در جهان اسلام سراغ گرفت.

(ج) همین‌طور است. شبیه وی در جهان اسلام کس دیگری را سراغ نداریم. فیض در روش فقهی‌اش، اهل استدلال است، حال آن‌که دیگر فقهای اخباری، تنها به ظاهر روایات عمل می‌‌کنند و به بیان بهتر، کر و فر اجتهادی ندارند. امروز یک روایت را دیدند، بر مبنای آن عمل می‌‌کنند و اگر روزی دیگر روایت دیگری یافتند، به گونه‌ای دیگر عمل می‌‌کنند.

متن کامل مصاحبه.

1 comment:

Anonymous said...
This comment has been removed by a blog administrator.