Tuesday, May 29, 2007

مدفن اين ناله غير از چاه نيست

عشق من، پاييز آمد مثل پارباز هم ما بازمانديم از بهار
احتراق لاله را ديديم ماگل دميد و خون نجوشيديم ما
بايد از فقدان گل، خون جوش بوددر فراق ياس مشکي‌پوش بود
ياس بوي مهرباني مي‌دهدعطرِ دوران جواني مي‌دهد
ياس‌ها يادآور پروانه‌اندياس‌ها پيغمبران خانه‌اند
ياس ما را رو به پاکي مي‌بردرو به عشقي اشتراکي مي‌برد
ياس در هر جا نويد آشتي استياس دامان سفيد آشتي است
در شبان ما که شد خورشيد؟ ياسبر لبان ما که مي‌خنديد؟ ياس
ياس يک شب را گل ايوان ماستياس تنها يک سحر مهمان ماست
بعد روي صبح پرپر ميشودراهي شب‌هاي ديگر مي‌شود
ياس مثل عطر پاک نيت استياس استنشاق معصوميت است
ياس را آيينه‌ها رو کرده‌اندياس را پيغمبران بو کرده‌اند
ياس بوي حوض کوثر مي‌دهدعطرِ اخلاق پيمبر مي‌دهد
حضرت زهرا دلش از ياس بوددانه‌هاي اشکش از الماس بود
داغ عطر ياس زهرا زيرِ ماهمي‌چکانيد اشک حيدر را به چاه
عشق محزون علي ياس است و بسچشم او يک چشمه الماس است و بس
اشک مي‌ريزد علي مانند رودبر تن زهرا گل ياس کبود
گريه آري گريه چون ابر چمنبر کبود ياس و سرخ نسترن
گريه کن حيدر که مقصد مشکل استاين جدايي از محمد مشکل است
گريه کن زيرا که دخت آفتاببي‌خبر بايد بخوابد در تراب
اين دل ياس است و روح ياسميناين امانت را امين باش اي زمين
گريه کن زيرا که کوثر خشک شدزمزم از اين ابر ابتر خشک شد
نيم شب دزدانه بايد در مغاکريخت بر روي گل خورشيد، خاک
ياس خوشبوي محمد داغ ديدصد فدک زخم از گل اين باغ ديد
مدفن اين ناله غير از چاه نيستجز تو کس از قبر او آگاه نيست


احمد عزيزي

No comments: