خدا رحمت کند علامهٔ فقید سید مرتضی عسکری را. این مقاله را امروز توی سایت تقریب دات آیآر دیدم. یکی دو قسمت جالب رو اینجا نقل میکنم. متن کاملش رو از اینجا ببینید.
خدای سبحان میفرماید: «ان هذه امتکم امة واحدة وانا ربکم فاعبدون» (انبیاء /92)؛ این پیامبران بزرگی که به آنان اشاره کردیم (و پیروانشان) همه یک امت واحد بودند و من پروردگار شمایم، تنها مرا بپرستید.
...
وحدت عملی
در این باره از باب مثال عرض میکنم: ما در مکتب اهل بیت (علیهم السلام) حُکمی داریم مبنی بر این که «هر کس در نماز بسمالله الرحمن الرحیم نگوید نمازش باطل است»، و نمیتوان به او اقتدا کرد ولی با توجه به این که برادران حنفی مذهب ما چنین عقیدهای ندارند و حمد را بدون «بسمالله» قرائت میکنند، از ائمه ما در کتاب «وسائل الشیعه»، در سه حدیث از امام صادق (علیه السلام) آمدهاست که فرمود:
«من صلي خلفهم كان كمن صلي خلف رسول الله»، (یعنی؛ کسی که پشتسر آنان نماز بخواند، مانند آن است که پشتسر رسول خداصلی الله علیه وآله نماز خوانده است)، با این که آن امام [جماعت] حنفی «بسمالله» نمیگوید. در حدیث دیگری آمده:
«اذا صلّيت معهم غفرلك بعدد من خالفك - في قراءة البسملة - و حضر الصلاة في المسجد»، (یعنی؛ هر گاه تو با آنان نماز بگزاری، به تعداد کسانی که در خواندن بسمالله با تو مخالفت کرده و در مسجد به نماز ایستادهاند، از گناهانت آمرزیده میشود).
راوی دیگری به امام صادق (علیه السلام) شکایت میکند و میگوید: «امام جماعت ما در عقیده مخالف با ماست، او همه یاران ما [شیعیان] را دشمن میدارد، [وظیفه ما چیست؟]. امام (علیه السلام) فرمود: از سخن وی چیزی بر تو نیست، به خدا سوگند اگر آنچه میگویی راست باشد، تو از او به امامت در مسجد سزاوارتری، تو در ورود به مسجد نخستین و در خروج از آن آخرین نفر باش و با مردم خوشرفتاری کن و سخن نیکو بگو.
از فرمایش امام صادق (علیهالسلام) برمیآید که آن حضرت از سخن راوی و انتقادش خشنود نشده، لذا به او فرمودند: با مردم خوشرفتار باش و نیکو سخن بگو.
امام صادق (علیه السلام) به راوی دیگری فرمود:
«یا اسحاق! اتصلی معهم فی المسجد؟ قال: قلت نعم، قال: «صل معهم، فان المصلي معهم في الصف الاول كالشاهر سيفه في سبيل الله» (*) ، ای اسحاق، آیا با آنان [مخالفان] نماز میگزاری؟ گفتم: آری؛ فرمود: با آنان نماز بگزار، همانا، نمازگزار با آنان در صف اول، مانند کسی است که در راه خدا شمشیر کشیده است.
بدین سان وحدت عملی تحقق مییابد.
امام صادق (علیه السلام) شخصاً با ابوحنیفه مینشست و در عقاید و احکام با وی مناظره میکرد، و این کار تا زمان شیخ مفید در بغداد معمول بود. شیخ طوسی استاد کرسی تدریس در دارالخلافه بود، ولی سلاجقه که به بغداد رفتند، کرسی شیخ را سوزاندند و میان ما جدایی افکندند، سپس اختلافهایی میان صفویه و خلافت عثمانی پدید آمد، و این اختلافات در واقع از سیاست ناشی میشد نه از دین.
(*) و در این لحظه کتاب «معالم المدرستین» را با دستخویش بلند کرد.
منبع: مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی