دوباره ولوله افتاده در ولایت دل | دوباره میچکد از خامهام حکایت دل | |
ولایت دل از این شورْ باز، آباد است | به لطف حضرت معشوق، رازآباد است | |
دمیده صبحگه دولت دلم امشب | ببین به مرتبهٔ عشق نائلم امشب | |
سپردهام دل خود را به دلبری که مپرس | گرفته دست مرا ذرّه پَروری که مپرس | |
به عشق اوست که اینگونه میسُرایم مست | به عشق اوست که دست مرا گرفته بهدست | |
به عشق اوست که بیتاب در تب و تابم | به عشق اوست که امشب نمیبرد خوابم | |
به عشق اوست که بیگانه از خودم امشب | به عشق اوست که دیوانهتر شدم امشب | |
به عشق اوست که حیران شطح و طاماتم | به عشق اوست که محو تجلی ذاتم | |
به عشق اوست که سامان نمیپذیرم من | به عشق اوست که در دام دل اسیرم من | |
به عشق اوست که اندیشه را رها کردم | حساب خویشتن از دیگران جدا کردم | |
حذر نمیکنم از عشق و رندی و مستی | جز این سه چیست مگر دستمایهٔ هستی؟ | |
گذشته کار من از احتیاط و ترسیدن | «منم که شهرهٔ شهرم به عشق ورزیدن» | |
گذشتهام از اندیشهٔ جَحیم و بهشت | «نگارمن که به مکتب نرفت وخط ننوشت» | |
اگرچه قاصرم از شرح حُسن دلجویت | اگرچه تاب ز من بُرده تابش رویت | |
اگرچه نام تو در مثنوی نمی گنجد | نمی ز جام تو در مثنوی نمیگنجد | |
حدیث حُسن تو را بس نمیکنم ای دوست | تو را مقایسه با کس نمیکنم ای دوست | |
حدیث حسن تو در سینهام نهان تا چند؟ | حدیث مستی دیرینهام نهان تا چند؟ | |
به نام «حضرت تو» مُهر این سکوت شکست | علی است آنکه مرا این پیاله داده به دست | |
علی است سلسله جنبان عشق در عالم | علی است اول و پایان عشق در عالم | |
علی است ساقی میخانهٔ سلوک و شهود | علی است باعث این دستگاه بود و نبود | |
علی است جلوهٔ حق در زمینهٔ هستی | علی است بادهٔ جوشان و حضرت مستی | |
کنون که توبهٔ تزویر را شکستم من | قسم به وحدتِ واحد علی پرستم من | |
علی پرستی من شرک نیست ای زاهد! | بدان، یقین مرا مرتضی است خود شاهد | |
مگر جداست علی از خدا مَعاذالله! | مگر جداست یقین از وِلا مَعاذ الله! | |
علی است با حق و حق با علی است، گوش کنید | پیاپی از خُمش اسرار فیض، نوش کنید | |
علی شدن نه به نام است و جامه و سیم | علی شدن نه به انگشتر است و تیغ و رَد | |
علی شدن نه به خیبر گشودن است و غض | علی شدن نه به فقه است و جایگاه قض | |
میان خِیل خلایق چرا علی تنهاست | «هزار نکتهٔ باریکتر ز مو اینجاست» | |
نه هر مجسمه سازی پـیمبری داند | «نه هر که چهره برافروخت دلبری داند» | |
سپرده ام دل خود را به دلبری که مپرس! | گرفته دست مرا ذره پروری که مپرس | |
بدان که دلبرم از راه میرسد امشب | «یگانه رهبرم» از راه میرسد امشب | |
«رسید مُـژده که ایام غم نخواهد ماند» | علی پرست دگر مُـتهم نخواهد ماند | |
شب ولادت مولاست، نغمه ساز کنید | «مُعاشران گِـره از زلف یار باز کنید» |
Friday, July 27, 2007
مُعاشران گِـره از زلف یار باز کنید
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
4 comments:
سلام.
بایت برنامه ذکر از شما کمال تشکر رو دارم. عالیه!
یه نقص داره.
در جستجوی واژه کتب کلماتی مانند کتبت و یکتبون هم لحاظ میشود.
سلام؛
جستجوی ساده اینجوریه و اتفاقاً به نظرم کاربرد زیادی هم داره که اینطوری باشه. مشکل تکنیکی نبوده، این موضوع عمدیه...
اگه میخواهید فقط واژهٔ مورد نظرتون رو پیدا کنید میتونید از جستجوی پیشرفته استفاده کنید، یا تو همون قسمت جستجوی ساده، یک اسپیس بعد از واژه بزنید (که معمولاً جواب میده)...
ممنون از پاسختون.
شاید بشه با قرار دادن واژه ها در دو گیومه "..." آنها را محدود کرد!
الان با وجود جستجوی پیشرفته اینا همش ممکنه.
ولی در مورد "" چون جستجوی ساده برای ترجمهها هم استفاده میشه، ممکنه کاربر بخواد دنبال یا واژه بگرده که اتفاقاً داخل دابل کوت باشه...
Post a Comment